سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شیخ عباس قمی_ (پنج شنبه 87/2/12 ساعت 10:47 عصر)
مرحوم حاج میرزا علىمحدث زاده فرزند مرحوم محدث عالیمقام حاج شیخ عباس قمى رضوان الله تعالى علیهما از وعاظ و خطباء مشهورتهران بودند و در این تاریخ که به کتاب توسلات مطالبى افزوده میشود حدود دو سال است از دنیا رفته است مشار الیه‏مطلب و داستانى را در مورد شفاى خود نقل میکردند که ذیلا از نظر شما میگذرد ? نامبرده میفرمود: من سالى به بیمارى و ناراحتى حنجره و گرفتگى صدا مبتلا شده بودم تا بجائیکه منبر رفتن و سخنرانى کردن
براى من ممکن نبود مسلم هر مریض در چنین موقعى در فکر معالجه میشود ، من نیز با در نظر گرفتن طبیبى
متخصص و با تجربه باو مراجعه کردم ? پس از معاینه معلوم شد بیمارى آنقدر شدید است که بعضى از تارهاى
صوتى از کار افتاده و فلج شده و اگر لاعلاج نباشد صعب العلاج است ? طبیب معالج در ضمن نسخه اى که نوشتند
دستور استراحت دادند که تا چند ماه از منبررفتن خوددارى کنم و حتى با کسى حرف نزنم و اگر چیزى بخواهم و
یا مطلبى را از زن و بچه ام انتظار داشته باشم آنها را بنویسم ، تا در نتیجه استراحت مداوم و استعمال
دارو شاید سلامتى از دست رفته مجدد به من برگردد ? البته صبر در مقابل چنین بیمارى و حرف نزدن با مردم
حتى با زن و بچه خیلى سخت و طاقت فرساست زیرا انسان از همه بیشتر احتیاج به گفت و شنود دارد ، چطور
میشود تاچند ماه هیچ نگویم و حرفى نزنم و پیوسته در استراحت باشم آنهم معلوم نیست که نتیجه چه باشد ? بر
همه روشن است که با پیش آمد چنین بیمارى خطرناک چه حال اضطرارى به بیمار دست میدهد ، این اضطرار و
ناراحتى شدید است که آدمى را به یاد یک قدرت فوق العاده میاندازد ، این حالت پریشانى است که انسان امیدش‏
از تمام چاره هاى بشرى قطع شده و بیاد مقربان درگاه الهى میافتد تا بوسیله آنها به درگاه خداوند متعال
عرض حاجت‏کرده و از دریاى بى پایان لطف خداوند بهره اى بگیرد ? منهم با چنین پیش آمد چاره اى جز توسل به
ذیل عنایت حضرت امام حسین علیه السلام نداشتم ، روزى بعد از نماز ظهر و عصر حال توسل بدست آمد و خیلى
اشک ریختم و سالار شهیدان حضرت ابا عبد الله را که بانوجود مقدس متوسل بودم مخاطب قرار داده و گفتم یابن‏
رسول الله صبر در مقابل چنین بیمارى براى من طاقت فرسا است و علاوه اهل منبرم و مردم از من انتظار دارند
و من از اول عمر تا بحال على الدوام منبر میرفتم و از نوکران شما اهلبیتم ولى حالا چه شده که یکباره از
این پست حساس بر اثر بیمارى برکنار باشم و علاوه ماه مبارک رمضان نزدیک است ، دعوت ها را چکنم ، آقا
عنایتى بفرما تا خدا شفایم دهد ? بدنبال این توسل طبق معمول کم کم خوابیدم در عالم خواب خودم را در اطاق‏
بزرگى که‏نیمى از اطاق منور و روشن بود و قسمت دیگر اطاق کمى تاریک بود دیدم ? در آن قسمتى که روشن بود
مولاى من و مولى الکونین امام حسین علیه السلام را دیدم‏که نشسته است ، خیلى خوشحال و خوشوقت شدم و همان توسلى که در حال بیدارى داشتم در حال رویا نیز پیدا کردم و بنا کردم عرض حاجت نمودن مخصوصا اصرار داشتم
که ماه‏مبارک رمضان نزدیک است و در مساجد متعدده دعوت شدم ولى با این حنجره از کار افتاده چطور میتوانم
منبر رفته و سخنرانى نمایم و حال آنکه دکتر منع کرده که حتى‏با بچه هاى خودم نیز حرفى نزنم ? چون خیلى
الحاح و تضرع و زارى داشتم حضرت اشاره کرد بمن و فرمود به آن آقا سید که دم درب نشسته بگو چند جمله از
مصیبت دخترم - رقیه - را بخواند و شما کمى اشک بریزید انشاء الله تعالى خوب میشوى ، من نگاه کردم به درب‏
اطاق دیدم شوهر خواهرم‏آقاى حاج آقا مصطفى طباطبائى قمى که از علماء و خطبا و از ائمه جماعت تهران است
نشسته ? امریه آقا را به آقاى نامبرده رساندم ولى ایشان میخواست از ذکر مصیبت خوددارى کند ، حضرت سید
الشهداء فرمود بخوان روضه دخترم را ، ایشان مشغول به ذکر مصیبت حضرت رقیه شد و منهم گریه میکردم و اشک
میریختم اما متاسفانه بچه هایم مرا از خواب بیدار کردند و منهم با ناراحتى از خواب بیدار شدم و متاسف و
متاثر بودم که چرا از آن مجلس پر فیض محروم مانده ام ولى دوباره دیدن آن منظره عالى امکان نداشت ? همان
روز و یا روز بعد به همان متخصص مراجعه نمودم ، خوشبختانه پس از معاینه معلوم شد که اصلا اثرى از
ناراحتى و بیمارى قبلى خبرى نیست او که در تعجب بود ازمن پرسید شما چى خوردید که باین زودى و سریع نتیجه‏
گرفتید ؟ ! من چگونگى توسل و خواب خودم را بیان کردم دکتر قلم در دست داشت و سر پا ایستاده بود ولى بعد
از شنیدن داستان توسلم بى اختیار قلم از دستش بر زمین افتاد و با یک‏حالت معنوى که بر اثر نام مولى
الکونین امام حسین علیه السلام باو دست داده بود پشت میز طبابت نشست و قطره قطره اشک بر رخساره اش
میریخت ، او گریه کرد سپس گفت آقا این ناراحتى شما جز توسل و عنایت و امداد غیبى چاره و راه علاج دیگرى
نداشت صلى الله علیک یا ابا عبد الله و على الارواح التى حلت بفنائک




 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 104 بازدید
    بازدید دیروز: 44
    کل بازدیدها: 697942 بازدید
  • ?پیوندهای روزانه
  • درباره من
  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • موضوع درباره امام زمان
    رضایت از خدا و از زندگی
    شرح دعای صحیفه
    شهدا از دیدگاههای مختلف
    امام سجاد و سختیهای بزرگ
    امام سجاد و جدش رسول الله
    امام سجاد و پناه به خدا
    امام سجاد و روز شب
    امام سجاد و فرشتگان
    حکایات هاشمی نژاد-400حکایت
    حکایات فاطمی نیا-100 حکایت
    حکایات استاد دانشمند-120 حکایت
    حکایات شیخ احمدکافی_60حکایت
    حکایات انصاریان_120حکایت
    حکایات مرحوم فلسفی_ 45حکایت
    حکایات شهید دستغیب_ 50 حکایت
    متن حکایات علامه حلی_10حکایت
    متن6حکایت از شیخ صدوق
    متن حکایاتی از شیخ عباس قمی_ره
    متن حکایات شیخ مرتضی انصاری
    وصال یار(1)
    وصال یار(3)
    وصال یار(2)
    وصال یار(4)
    وصال یار (5)
    وصال یار (6)
    یقین و محبت (1)
    یقین و محبت(2)
    یقین و محبت (3)
    یقین و محبت (4)
    هیئت علیه هیئت
    ملکوت انسان (1؛2؛3)
    مکتب عشق
    آسمانی شدن
    جهاد علمی
    توبه
    اخلاق کریمان
    موفقیت و سعادت
    متفرقه ها-مهم
    دید ما نسبت به مردم
    عمل به فرهنگ شهادت
    لینک ارگانهای مختلف و مراکز گوناگون
    هر چه می خواهد دل تنگت بپرس
    دانلود شبهات وهابیت و مسائل مربوطه
    فتاوای خنده دار و مستند وهابیها
    حکایت مختلف شخصیه دیدن داره ها
    تصاویر موضوعی
    افتخار خدمت به مردم(1؛2؛3)
    حرف حساب اینجاست...
    دانلود سخنرانی های حضرت امام خمینی
    منبر های آقای فاطمی نیاء-72 منبر
    منبر های آقای دانشمند
    منبر آقاتهرانی
    منبر آقای صدیقی
    منبر علامه مصباح یزدی
    منبر مرحوم فلسفی
    منبر مرحوم کافی
    منبر استاد مردانی
    منبر حجه الاسلام هاشمی نژاد
    پیرامون امام زمان-آیه الله ناصری
    طب قرانی-استاد خدادادی
    طب اسلامی -دکتر روازاده
    شخصی هاش این توست
    اخلاق(آقا تهرانی)
    شیعه...
    عکسها به سلیقه من...
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  • آهنگ وبلاگ من
  •